قصه کارتونی

تمام توان خودت را خسته تر از این هستی ؟ باید کاری انجام بدهی ؟ باید یک کم خودت را خسته تر از دیروز انجام بدهی ؟ بلاخره یک کاری را انجام خواهم داد ؟ نه مثل دیروز نه مثل هر روز مثل همیشه ؟ نمی‌خواهی ؟ کاری را باید ؟هیچ قدرتی در پست شماره 37 نیست ؟ باید چه کار کنم ؟ فکر می‌کنم ؟ یعنی ؟ اینطوری می‌خواهم ؟ چه کاری را چند باره انجام بدهم ؟ وقتی هیچ؟ فکری ندارم ؟ یعنی راهبردی نیست ؟ یعنی نمی‌توانی ؟ چند خط به خاطر فکر بهتر بتوانی انجام بدهی ؟ چطوری می‌خواهی ؟ راهی پیدا کنی ؟ از چند واژه و ایجاد یک کارهایی بهتر برای نشان دادن یک چیز بهتر به خودت چه کاری می‌توانی آنجام بدهی ؟ این جا لیست خیلی کوتاه هست ؟ یعنی این لیست ؟ کوتاه یک لطفی کنید ؟ میزان طولانی بودن ؟ ادامه لیست ؟ را بیشتر کنید ؟ شده لیست ؟ 20 یا 30 تا چه خیلی کم هست؟ حداقل باید لیست حدود 200 تا سایت را درون خودش جا بدهد ؟ اینطوری هیچ بازدیدی چیزی هم ندارد ؟ فقط شانس این را داری ؟ در لیست خودت را یک جوری نشان بدهی ؟ بعد این لیست ؟ بلاگ این قدر کم هست ؟ یعنی واقعیتش خیلی کم هست ؟ نمی‌توانی ؟ بازدید زیادی بخوری ؟ همین ؟ واقعیت نشان دهنده این هست ؟ فکر من خیلی محدود تر از این هست ؟ مزایایی در این کار هست ؟ یعنی فکر نمی‌کنم ؟ به درد خودم بخورد ؟ نه در حال نبرد نیستم ؟ فکر می‌کنم ؟ یک کار عادی هست ؟ دست تسلیم خودم را برای خودم یعنی تسلیم زندگی شده بودم ؟ برای من فرقی نمیکرد؟ هر چه بیشتر پیش می‌روم ؟ خودم را تسلیم این زندگی می‌دانم ؟ یعنی هر چه حلوتر می‌روم ؟ نمی‌توانم ؟ خودم را بیشتر از این درگیر کنم ؟ یعنی چقدر بدنم ؟ یا تمام وجود خودم را از دست داده ام ؟ خودم را نشان بدهم ؟ چرا باید خودم را این کارها را باید نشان دهنده این هست ؟ من نمی‌توانم ؟ خودم را از این زندگی نجات بدهم ؟ یعنی نمی‌توانم ؟ قدمی‌بردارم ؟ یعنی اگر می‌توانستم ؟ شاید کار خوبتری انجام داده بودم ؟ یعنی می‌توانم ؟ زندگی خودم را از این واقعیت نشان دهنده این هست ؟ چرا باید این کارها را باید اینطوری باید نشان دهنده این هست ؟ من هیچ راهی ندارم ؟ یعنی نتوانسته ام ؟ این کارها را به خودم یا هر طوری می‌خواسته ام ؟ این شده است ؟ این کارهای من یعنی این شده است ؟ من هیچ قدرتی ندارم ؟ هیچ فکری ندارم ؟ هیچ اندیشه‌‌‌ای ندارم ؟ هیچ فکری ندارم ؟ هیچ کاری نمی‌توانم ؟ در این زندگی گیر افتادگی خودم را نجات بدهم ؟ یعنی باید یک کاری کنم ؟ یعنی باید این دیوار یک جا افتاده را چند سانت تکان بدهم ؟ باید این کارها را باید دوباره و دوباره تکان دهم ؟ یعنی می‌توانم ؟ خودم را از دست این شرایط خلاص کنم ؟ یعنی می‌خواهم ؟ این کارها را به این واقعیت چرا باید این کارها را به انی واقعیتن نشان بدهم ؟ یعنی واقعی نیست ؟ چه کاری را باید چه راهی باید داشته باشم ؟ چرا باید کاری انجام بدهم ؟ چرا باید کار کنم ؟ چرا باید خودم را از دست خودم خلاص کنم چرا باید نشان بدهم ؟ می‌توانم ؟ کارهای را دوباره و دوباره انجام بدهم ؟ چرا نمی‌توانم ؟ خودم را از این شرایط خلاص کنم ؟ چرا نمی‌توانم ؟ کار کنم ؟ چرا نمی‌توانم ؟ خودم را از این شرایط خلاص کنم ؟ چرا باید دوباره این کار را تکرار کنم ؟ چرا نمی‌توانم ؟چرا همیشه یک نفر پیدا می‌شود ؟ برای خودش کاری را به راحتی انجام می‌دهد ؟ اما من هیچ کاری نمی‌توانم ؟ انجام بدهم ؟ چرا دوباره این کارها را باید این نوع شرایط را دوباره اینطوری با این روش جلو ببرم ؟ من می‌توانم ؟ تمام واقعیت‌های وجود خودم را در چیزی خلاص کرده باشم ؟ چرا خودم را باخته باشم ؟ یعنی می‌توانم ؟ خودم را باخته ام ؟ اینطوری شده است ؟ من باید نشان بدهم ؟ دوباره می‌خواهم ؟ این کارها را برای خودم نشان بدهم ؟ این واقعیت من هست ؟ چه کاری می‌خواهم ؟ چه کاری دارم ؟ چه شرایطی دارم ؟ چه کار می‌توانم ؟ انجام بدهم ؟ یعنی واقعی نیست ؟ این کارهای هست ؟ نشان دهنده واقعیت من هست ؟ یعنی من هیچ واقعیت را قبول نمی‌کنم ؟ قبول نمی‌کنم ؟ یعنی باید این شرایط را داشته باشم ؟ واقعیت نشان دهنده این هست ؟ نشان دهنده این شرایط هست ؟ چرا باید این کارها را دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دودباره و دوباره و دوباره و وباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دباره و دوباره و دباره و دوباره و دباره و دوباره و دوباره و دوباره و دباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره ... نگران نباشید ؟ در یک تایپ 10 انگشتی و تمرین خطا گیر افتاده اید ؟ هماهنگی و تایپ شعار من این هست ؟ هماهنگی تا مرگ ؟